به او زمان بدهید، وقتی سرش به سنگ بخورد ترک میکند
قبلاً باور بر این بوده است که وقتی با اعتیاد به مواد سروکار داریم، مثلاً الکلیسم یا سوءمصرف مواد غیرمجاز، فرد معتاد باید سرش به سنگ بخورد تا بفهمد که نیاز به کمک دارد. این یعنی زندگی برایش آنقدر پیچیده و غیرقابل مدیریت کردن شود که شخص بالاخره بفهمد هیچ راهی بهجز ترک مواد ندارد؛ وگرنه همهچیز و همه کسانی که برایش مهم هستند را از دست خواهد داد.
چه موقعیتهایی شخص معتاد را بهسوی این آگاهی سوق میدهند؟ موقعیتهایی بسیار سخت مثل از دست دادن عضوی از خانواده، شغل، سلامتی و یا حتی بیخانمان شدن یا سر از زندان درآوردن.
تمام این اتفاقات مهلک هستند و باید بهعنوان تجربیات خردکننده زندگی در نظر گرفته شوند. بااینحال، با صرف زمان زیاد، حمایت و دریافت کمک حرفهای، فرد معتاد میتواند تا حدودی، شکلی از یک سبک زندگی معمولی را بازیابد.
خیلیها احساس میکنند که پشت سر گذاشتن چنین تجربهای، برای آنها عشق به زندگی و هوشیاری را به همراه آورده است، بهطوریکه بدون نجات پیدا کردن از این تجربیات نابودکننده، آن را بهطور کامل درک نمیکردند. تا زمانی که سر به سنگ خوردن، مرگ فرد را به دنبال نداشته باشد، همواره اندک امید برای اصلاح کردن مشکلاتی که مواد به همراه داشته است وجود دارد و شاید قویتر از زمانی که هنوز مواد جزو زندگیشان نشده بود از این مشکلات بیرون بیایند.
سیگاریها هم معتاد به مواد هستند. متأسفانه، بعضی افراد سیگاری این طرز فکر را دارند که قبل از اینکه اقدام اساسیای انجام دهند، مثلاً ترک کردن سیگار، باید صبر کنند تا سرشان به سنگ بخورد. تا آن زمان آنها احساس میکنند که زندگیشان نسبتاً قابلکنترل است. آنها گمان میکنند وقتی اوضاع بهاندازه کافی بد شود، بهآسانی سیگار را ترک خواهند کرد. با اینکه این منطق در مورد دیگر انواع وابستگی به مواد ممکن است مفید واقع شود، یک نقص اساسی در چنین رویکردی نسبت به سیگار کشیدن وجود دارد.
تجربه سر به سنگ خوردن برای افراد سیگاری معمولاً با زمان قابل اصلاح نیست. افراد سیگاری معمولاً خانوادهشان را به دلیل سیگار کشیدن از دست نمیدهند. آنها احتمالاً شغلشان را از دست نمیدهند و احتمالاً برای حفظ اعتیادشان بیخانمان و بیپول نخواهند شد.
آنها به دلیل سیگار کشیدن به زندان نخواهند افتاد و بدون اجازه خودشان تحت درمان قرار نخواهند گرفت. پس چه نوع اتفاقی برای شخص سیگاری میتواند سر به سنگ خوردن تلقی شود؟
تشخیص بیماری معمولترین شکل خوردن سر افراد سیگاری به سنگ است؛ تشخیص بیماریای مثل سرطان، بیماری قلبی یا آمفیزم. با اینکه ترک سیگار پس از تشخیص میتواند احتمال زنده ماندن را بالا ببرد تا همینجا هم مقدار زیادی آسیب غیرقابلجبران وارد شده است.
آمفیزم، تنفس بیمار را در طول باقی عمرش ناقص خواهد کرد. ترک سیگار، سرعت بدتر شدن وضعیت را به نحو چشمگیری کاهش میدهد و یا متوقف میکند؛ اما تنفس معمولی دیگر هیچگاه ممکن نخواهد بود.
انتظار کشیدن برای تشخیص سرطان یا بیماریهای دستگاه گردش خون بهعنوان تجربه سر به سنگ خوردن، میتواند برای شخص سیگاری به قیمت زندگیاش تمام شود. در واقع، خیلی از افراد سیگاری این فرصت را پیدا نمیکنند که سرشان به سنگ بخورد. اولین علامت قابلتشخیص برای این دسته از سیگاریها مرگ ناگهانی است که احتمالاً شکلی از تجربه سربهسنگ خوردن نیست که فرد روی آن حساب میکرد.
خیلی از افراد که قبل از خوردن سرشان به سنگ ترک میکنند، متوجه میشوند ازنظر جسمی و عاطفی سالها احساس به این خوبی نداشتهاند. آنها قدردان بهبود در سلامتی و عزتنفسشان هستند. آنهایی که سیگار را ترک میکنند باید به دستاوردشان افتخار کنند. آنها پیش از آنکه مجبور شوند، سیگار را ترک کردهاند. آنها بیشترین فواید را از این کار کسب خواهند کرد.
به آنهایی که میخواهند تا این لحظه جادویی صبر کنند که بفهمند وقتش شده، از قبل هشدار میدهم: ممکن است در آن زمان قدرت ترک کردن را نداشته باشید؛ ممکن است در آن زمان میل به ترک کردن را نداشته باشید؛ و مهمتر از همه، ممکن است فرصت نکنید بهموقع ترک کنید. سال پیش [1988] 390000 آمریکایی دچار مرگ زودهنگام شدند، درحالیکه منتظر زمان مناسب بودند. زمان مناسب آنها هیچوقت فرانرسید. احساس نکنید نیاز به یک نوع الهام غیرقابلپیشبینی دارید. اکنون ترک کنید، قبل از اینکه مجبور شوید. اکنون ترک کنید و هرگز پک دیگری نزنید!